تمام کلیدواژههای سردرگمکنندهی منابع انسانی مثل اوکیآرها و پیآیپیها مارپیچی را ساختهاند که ما در میان آنها همچون سرگشتگانی شدهایم که اساسیترین اصول ساخت یک محیطکاری سالم را گم کردهاند. از میان ملغمهی اصطلاحات تخصصی، اصولی ساده و انسانی که بازگشت دوباره به آنها میتواند تاثیری شوکهکننده داشته باشد. در دنیای متغیر امروزی، این پنج قانون ساده به ما کمک میکنند تا خودمان را چابکتر با تغییرات منطبق کنیم.
ما چنان مارپیچی از سطوح، لایهها و فرآیندها ساختهایم و آنقدر دستورالعمل برای اینکه هرکسی سرجای خودش قرار بگیرد، تعیین کردهایم که ماحصل آن سیستمی شده که با افراد مثل یک کودک رفتار میکند. این درحالی است که افرادی که هر روزه قدم در سازمان میگذارند انسانهای بالغ و رشدیافته هستند. آنها افرادی از این جامعه هستند، مسئولیتهایی بهگردن دارند و دوست دارند تغییری در دنیا ایجاد کنند. اگر با این فرض مدیریت کنیم که هر کسی دلش میخواهد کاری عالی بکند، از چیزی که به دست میآید شگفتزده خواهیم شد و محیطکاری سالم خواهیم داشت.
بهجای کنترل، یک مدیر باید بتواند تیمسازی کند. در صورتی که تیمهای خوبی تشکیل شوند، مشتریها خوشحالتر خواهند بود، و کارها بهتر به نتیجه میرسند. برای یک محیطکاری سالم اینها سنجههایی هستند که اهمیت دارند، نه ساعت ورود کارکنان به محل کار یا کسب اجازهی آنها از مدیر.
هیچ کس دوست ندارد ۶۰ سال یک کار را تکرار بکند. یک مسیر شغلی مثل یک مسافرت است. حبس یک فرد در یک موقعیت شغلی میتواند به هر دو طرف صدمه بزند. اگر کسی را آزاد بگذارید، نه تنها میتواند به سفیری برای محصولتان تبدیل شود، بلکه میتواند سفیری از شما، شرکت شما و نحوهی شرکتگردانیتان باشد. وقتی چنین سفیری نام و رسم شرکت شما را پخش کند، افراد بیشتری مشتاق همکاری با شما خواهند شد و مزایای غیرمنتظرهای پیش رویتان خواهد بود.
با توجه به این که با افراد بالغ و هوشمند سروکار داریم، تنها چیزی که باقی میماند تا به آنها آموزش دهیم سازوکار سازمان است. وقتی افراد سازمان در یک صفحه با هم قرار بگیرند، میتوانند در کنار یکدیگر با انسجام بیشتری کار کنند. انسجامی که در سرعت و خلاقیت و هماهنگی نتیجه میدهد. بهترین کاری که ما میتوانیم برای داشتن محیطکاری سالم انجام دهیم آن است که از کارهایمان، دغدغههایمان و اهدافمان برای هم بگوییم. داشتن یک روایت یکسان از کسبوکار حرکت به سمت هدفی مشترک را ممکن میکند.
اگر ظرف کار افراد همیشه بیشتر از ظرفیتشان پر باشد، استرس چاشنی همیشگی کارشان خواهد بود. هنگامی که افراد دچار استرس میشوند دو هورمون کورتیزول و آدرنالین در آنها ترشح میشود. هورمونهایی که ما را قادر میکنند عملکردی بیشتر از توانمان داشته باشیم. با طولانیشدن استرس، بدن دچار فرسودگی میشود. فرسودگی که میتواند به کارزدگی بیانجامد. سندرمی که میتواند باعث ریزش افراد ارزشمند از کسبوکار ما بشود.
منابع انسانی در گذر سالیان و فرمولهای فراوان روح انسانی خود را از دست داده است. بازگشت به این اصول ساده میتواند روح انسانی سازمان را زنده کند و محیطکاری سالم بسازد که افراد در آن لذت ببرند. اصولی ساده که به بهرهوری بیشتر افراد میانجامد.
مطالب مرتبط: